عروسی هم عروسی های قدیم!

ساخت وبلاگ
دنیای وب، دنیای تفاوت‌هاست. این را می‌شود با سرک کشیدن در پست‌هایی که روزانه آپ می‌شود فهمید. فضا را همیشه مجازی خواندند و این مَجاز، انگار که ریشه دوانده در قلب من و تو. این‌طور نیست! این فضا را همیشه فضای «نسبتاً مجازی» خواندم. سیستم‌اش مجازی‌ست، درست، اما من و تو چه؟ مجازی هستیم؟ هر چقدر هم قصد داشته باشیم خود را در لابلای این واژه‌ها پنهان کنیم، آخِر جایی، در پاراگرافی، در جمله‌ای و یا در واژه‌ای، خود و شخصیت خود را لو می‌دهیم و این یعنی این‌جا آن‌قدرها هم که فکرش را می‌کنید مجازی نیست؛ مسئولیم در برابر آنچه می‌نویسیم و می‌خوانیم. خوراک روح‌مان که باید پاک باشد، نه؟ اعتقاد دارید که نباید مواد شیمیایی داشته باشد؟ با هورمون رشد نکرده باشد؟ یا از آن جوجه‌هایی نباشد که زود مرغ شده؟ بگذارید کمی به دوران کودکی برویم؛ دروغگو دشمن خداست، دروغ نگو که خدا سنگت می‌کند؛ به همان اندازه مزخرف‌نویس هم دشمن خداست، مزخرف ننویس و نخوان که خدا سنگت می‌کند (خودم را عرض می‌کنم :)... بازگردیم به زمان حال. دست من بود یک رشتۀ دیگر هم به رشته‌های دانشگاهی اضافه می‌کردم. علاوه بر زیست‌شناسی، جانورشناسی، روا عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : وقت عزیز است غنیمت شمریدش صحبت, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 78 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

بعد از مدتی‌که از آن اتفاق گذشت، امشب دوباره «معصوم» در کنارم آرام گرفته بود. برای هر دوی‌مان سخت بود؛ برای معصوم بیشتر. معصومی که بعدِ از دست رفتن دنیای‌مان، تصاویر به جای مانده از او در ذهنم، لرزش لب‌هایش بود و بعد اشکی که از چشمانش روی گونه‌اش سُر می‌خورد و تا پشت لبش می‌رسید و شوری‌اش را احساس می‌کرد، پقی می‌زد زیر گریه و می‌دوید به سمت اتاق. چند ساعتی هم طول می‌کشید تا عادی شود و بعد دوباره لرزش ‌لب و شوری ‌دهان و... حس می‌کرد مداخله کردیم در کاری که نباید می‌کردیم. آن روزها چیزی که به چشم می‌آمد، سرخی چشمانش بود. می‌نشست روی یکی از مبل‌های تکی وسط پذیرایی و دست‌هایش را دو طرف آویزان می‌کرد و پاهایش را ریز ریز تکان می‌داد. لب‌هایش که می‌لرزید، پاهایش از حرکت می‌ایستاد. امشب اما در کنارم آسوده بود. بهتر شده بود. باران می‌بارید و باد قطرات آب را به شیشه می‌پاشید. زیرچشمی نگاهش می‌کردم. زیر لب آهنگ کودکانه زمزمه می‌کرد و نگاهش به در و دیوار بود. آن شب هم همین‌طور بود؛ همان شبی که برای اولین بار اراده کردیم. شبی که دنیای‌مان با هم فرق داشت؛ دنیای گیس‌مخملی و کاکل‌زری! شب تصمیم، با ش عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : گربه,گربه نره,گربه و ماهی, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

شاید با خواندن عنوان یاد این اخبار بیفتید: «سلفی خبرنگار زن عرب با اجساد داعش»، «طالبان افغانستان به مذاکرات صلح بازمی‌گردند»، «شش خودرو دیگر در استانبول به آتش کشیده شد»، «احتمال عرضه بنزین دو نرخی از آذرماه»، «ترفند دو دختر شیک‌پوش برای سرکیسه کردن دو پسر در رستوران/ ابتدا طرح دوستی و سپس حمله به سیخ کباب!»، اما باید خدمت جناب‌تان عرض کنم که در این‌جا نه کاری به داعش داریم و نه طالبان، نه در ذهن سفری داریم به استانبول و نه دو نرخی شدن بنزین تعجب‌مان را برمی‌انگیزد و نه حتی از آن پسرها هستیم که دختران شیک‌پوش بخواهند سرکیسه‌مان کنند؛ تازه آن هم در رستوران! خبری که این‌جا مد نظرمان است، خبر ناگوار است؛ به عبارت واضح‌تر، ابلاغ خبر ناگوار. دیروز زن جوانی به علت سرطان با دنیا وداع کرد و بستگان و اطرافیان که خودشان جرأت خبر دادن به تک خواهرش را نداشتند، به یک نفر گفتند که برود و خواهرش را به هر سبک که شده، بیاورد و تأکید هم کردند که جوری نگوید که ناراحتی قلبی‌اش کار دستش بدهد و حالش بد شود و سکته و خلاص. فرد مذکور هم واقعاً به این توصیه بستگان توجه کرد و خبر مرگ را جوری گفت که نه تنها خواه عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 76 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

در راستای این پست، از سال 92 تا الان در رسانه‌های مختلفِ نسبتاً مجازی و حقیقی فعالیت می‌کنم و مطلب می‌نویسم. بر آن شدم تا تجربه‌ام را در اختیار شما عزیزان و خوانندگان عزیزتر از جان بگذارم. به جان خودم و به جان این ابو اسفنج که بهترین رفیقم است و مثل برادر نداشته‌ام دوستش دارم، هر کجا هستید و هر کاری می‌کنید، کاری به وبلاگ‌تان نداشته باشید و بگذارید سرجایش باشد؛ حتی اگر شکست عشقی بخورید! (شکست عشقی انواع مختلف داره، حواستون باشه!) باور کنید دوباره برمی‌گردید؛ یا همان‌جا، یا جای دیگر و با نام دیگر. یکی از مزیت‌های بلاگ نسبت به بلاگفا، این است که از لحاظ روانی اشخاص را شناخته؛ به همین خاطر است که تا 48 ساعت فرصت می‌دهد؛ یعنی می داند که عود می‌کنید. بلاگفا لامذهب همان موقع داشته و نداشته‌ات را به باد فنا می‌دهد. به جان خودم که می‌خواهم دنیا نباشد، کاری به وب‌تان نداشته باشید، شاید یک نفر، فقط یک نفر عمری را پای نوشته‌های شما سر کرده باشد. از ما گفتن، ولی باز هم خود دانید! عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : کتابی نوشته میرزا حسین طبرسی, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 73 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

یک‌ساعت و نیم در اتاق نشسته بودیم و صحبت می‌کردیم. حرف‌‌هایم را زده بودم و مقداری گردن را به طرف راست خم کرده بودم و دست راستم را به طوری که کف دست به زیر چانه و انگشتان روی لپ قرار گرفته بودند، محو تماشای همسر دوم و صحبت‌های شیرینش شده بودم. همین‌طور ایشان صحبت می‌کرد و من با اولین جمله‌ای که شروع کرد، در همین حالتی که شرح دادم، محو تماشای خانم شده بودم و حتی پلک هم نمی‌زدم. یک‌دفعه با جملۀ: «ببخشید، تو صورت من چیزی هست؟» به خودم آمدم و خودم را جمع و جور کردم و گفتم: «نه، منتها عادت دارم وقتی به حرف کسی گوش میدم، حتماً باید به شخص مورد نظر نگاه کنم تا تمرکز حواس پیدا کنم و حرفش رو متوجه بشم، راستش رو بخواید همین‌طور که طرف مقابلم صحبت می‌کنه، تموم صحبت‌هاش با افکار من آمیخته میشه!» یک جوری بحث را جمع و جور کردم تا ایشان ادامه بدهند. انقدر غرق صحبت شده بودیم که حوصله همسر اول سر رفته و به پشت در تشریف آورده و صدا زدند: «میرزا! دیگه دیر وقته و می‌خوان استراحت کنن، اگه صلاح می‌دونید برای جلسۀ اول کافیه.» خوش‌صحبت بود. با ادب، خانواده‌دار، به قول خودشان فقط کافی‌ست شوهر محبت کند، آن وقت ب عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : همسر دوم شریفی نیا,همسر دوم مهران مدیری,همسر دوم شهاب الدین غندالی, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 84 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

سر زنــد بـار دگـر یـاس بتول           می‌کنــد احیــای آداب رســول خواهد آمد آن ‌عزیز و بهترین           صاحب‌ شاهنشهی ‌روی ‌زمین انتظار شیعیان سر می‌رسد           غیبت کبــری بـه آخر می‌رسد خواهدآمد تا بتـان را بشکنـد           هر سکونی ‌در زمان را بشکند خواهد آمد تا عدالت گسترد           مهربانــی و سخـاوت گستــرد چون بیاید هر گـره را وا کنـد           عاملان فتنــــه را رســـوا کنــد مــی‌رسد از ره٬ ولی منتظر           تـا کنـد عـدل علـی را مستقـر سینه‌ها را پر طراوت می‌کند          سـوره‌ی کوثــر تـلاوت مـی‌کند می‌رسد با ذوالفقار حیـدری           مــی‌دهد درس عدالت پـروری شیعیان را غرق درشادی کند         در جـهــان، تـرویـج آزادی کنـد آیـد او، عید یتیمان می شود          چون پناه بی‌پناهـان مـی‌شود ریشه‌ی ظلم و ستم را برکند          دست‌های ظالمان را، بشکند ختم نسل اوصیا و اولیاسـت           آخریـن معصوم درگاه خداست قسمتم گردد تماشایش کنم          دیده را، فـرش کف پایش کنـم گویمش حامی فدای رویتـان           بسته جانش، با کمند مویتـان قسمتم فرما ازآن جام السْت         سوی تودست نیا عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

خدا قسمت کرد و تیری در تاریکی رها کردم، خواستم سبب خیر شوم و دایی بزرگترم را که نزدیک به چهل و خرده‌ای از سنش می‌گذرد و هنوز در این چهل و خرده‌ای سال، رنگ بارگاهِ امام هشتم علیه‌السلام را به خود ندیده، عازم سفر کنم. بار و بندیلِ سفر را بستم و با دایی نشستم به مذاکره. مذاکرات ختم به خیر شد و با اجازۀ همسران، یک سفر مجردی را به سمت مشهد تجربه کردیم. دایی که بدون وسائل ضروری‌اش جایی نمی‌رود، شبِ قبل از سفر، به صورت نامحسوس، آن‌ها را زیر ماشین جاسازی کرده بود. نزدیکی‌های طبس که برای خوردن غذا ایستادیم، دیدم که به زیرِ سپرِ ماشین ور می‌رود. نزدیکش که رفتم و دستش را که باز کرد، چیزی نبود به غیر از یک لوله‌خودکار و یک سیخ و مقداری هم... بماند! چند روزی به زیارت و سیاحت گذشت. هر موقع به منزل می‌آمدیم، می‌نشست پای بساطش و وقتی فولِ‌فول می‌شد، عجیب حرف گوش‌کن هم می‌شد! بعد از چند روز که معلوم بود به داییِ امام رضا ندیده‌ام خوش گذشته، همان‌طور که نشسته بود و استعمال می‌کرد، عرضه داشتم: «دای‌جون! قربونِد برم، حالا که تا اینجا اومِدِی، لااقل شبی آخِری به احترامی امام رضا، وَخی دَس‌نِمازیدا بیگیر و عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : دلت باید پاک باشه, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 66 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29

همان‌طور که می‌دانید، امروزه اگر کسی گِرل‌فِرِند یا بوی‌فِرِند نداشته باشد، اِندِ بی‌کلاسی‌ست. یعنی اگر در جمع دوستان که دارند از گشت‌وگذارها، خرید رفتن‌ها، سینما رفتن‌ها، قدم زدن‌ها، تو پارک نشستن‌ها، دست هم‌دیگر را گرفتن‌ها، هوای دو نفره را حس کردن‌ها، زیر بارون هوای مطبوع استشمام کردن‌ها، بوسه رد و بدل کردن‌ها و خلاصه هزار رفتن‌ها،‌ گرفتن‌ها و کردن‌های دیگر و حتی از تعداد گرل‌فرند و بوی‌فرند سخن می‌گویند و شما نداشته باشید، همان بهتر که بروید بمیرید. حتی قبر هم شما را با این وضعیت پس می‌زند. حالا اگر دلش به رحم آمد و با هزار دنگ‌و‌فنگ پذیرفت و رفتید زیر خاک، جواب نکیر و منکر را چه خواهید داد! پس اگر تاکنون دست و آستین را بالا نزده و یکی را برای خود گزینش نکرده‌اید، زود بجنبید که هوا پس است! از من می‌شنوید به یکی هم بسنده نکنید، صبح را با مهوش و پریوش و کیانوش و کیاوش بگذرانید، بعدازظهر را با افروز و شهروز و فیروز و بهروز، تا شب هم خدا بزرگ است. ناگفته نماند که در این مسیر خطیر، افراد لاابالی و عیاش هم پیدا می‌شود. یعنی کسانی که خودتان را برای خودتان نمی‌خواهند؛ بوی‌فرند، گرل‌فرندش ر عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : aho lakota,aho last name,aho llc,aho leon,aho leil w 3ada,aho lloyds,aho logo,aho lyrics,aho library,ao let's go, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 71 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

احتمالا شما هم در حین تماشای مسابقه فوتبال شاهد این بوده اید که گزارشگران بازیکن‌هایی را که توانایی بازی در چند پست را دارند و به اصطلاح آچار فرانسه هستند را می‌ستایند، اما تا به حال شده از خودتان بپرسید اگر خود این گزارش‌گران در موقعیتی قرار بگیرند که مجبور به ایفای نقشی خارج از تخصص شان شوند، چگونه عمل خواهند کرد؟ فرض کنید یک روز معمولی در صدا و سیما  کارشناس هواشناسی تلویزیون در ترافیک گرفتار شده و به موقع به استودیو نخواهد رسید بنابراین چاره‌ای جز متوسل شدن به گزارش‌گران فوتبال نمی‌ماند و حالا گزارش هواشناسی با اجرای آن‌ها: * مزدک میرزایی: سلام خدمت شما بینندگان عزیز با گزارش وضعیت آب و هوا در بیست و چهار ساعت آینده در خدمت شما هستیم، همین طور که مشاهده می‌کنید یک توده پر فشار هوا از سمت ایتالیا و درست از روی ورزشگاه شهر تورین که ورزشگاه خانگی تیم یونتوس پر افتخارترین تیم در رقابتهای سری آ هستش بلند شده و به سمت کشورمون در حرکت هستش و سرعت قابل قبولی رو هم داره به خصوص در جناح راست که یادآور نفوذهای فراموش نشدنی پائولو مالدینی در تیم ملی ایتالیا است و باران‌های پراکنده‌ای رو هم شا عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : اوه اوه چه دعوایی شده, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 81 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

مـــی‌رسد روزی نگــار نـازنیـــن  مهــر بـاران مـی‌کند روی ‌زمیـن  روی زیبایــش‌ مثــال ‌قـرص مـاه  چشم مشتاقان ‌او باشد به ‌راه  جمع محــرومان ‌همـه ‌در انتظار  انتـــظاری در کمـــــال افتــــخار  حجت حق ‌می‌رسد دارم ‌یقیـن  منتقـــم با مشت‌هــای آهنیــن  تا فـــــرود آرد بـــه مغــز قاتـلان  پای را بر دیـــده‌ی حـامی گـذار  گیـــرد آقا٬ از تو٬ شعرش اعتبار  جـــان‌ ناچیـــزم بـــود قربـانِ تو  دست عالم هست برد امان تو #سلیمان حسنی عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : آقای عالمین عینی فرد,آقای عالمین,آقای عالمین حسین عینی فرد,آقای عالمی,آقای عالم,آقای حسام الدین عالمیان,آقای عالمیان, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 55 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

یعنی باید این آرزو را با خود به خانۀ قبر ببرم که بخواهم یواشکی گشت و گذاری در سطح شهر داشته باشم و مثلاً آقامصطفی، همسایۀ 10 سال پیش‌مان که 10 سال است خانه عوض کرده و به تبع آن 10 سال است ندیدمش، مرا نبیند و جالب این‌که عدل می‌بیند! نشد بخواهم کاری را مخفیانه سر و سامان دهم و یک آشنا نظاره نکند. احتمالاً که چه عرض کنم، شاید را که حرفش را نزنید، حتماً برای شما هم اتفاق افتاده که به این حال و روز گرفتار شده باشید. نیت کردید با گرل فرند یا بوی فرند یا هر فرند دیگر به سینما بروید و دچار این معضل اجتماعی شده‌اید و سعی کردید خودتان را در جیب فرند جا دهید تا دیده نشوید. ادامه ندهم بهتر است؛ حتماً تجربه‌اش را داشته‌اید. مثلاً قصد کردم با اذن همسر اول به خواستگاری همسر دوم بروم. مخفیانه‌تر از این هم سراغ دارید؟ طبیعتاً باید گریم می‌کردم که کردم، استتار را هم که برای محکم کاری چاشنی کار کردم، اما فکر این‌که آقامصطفی همسایۀ قدیم‌مان، اکنون همسایۀ جدید همسر دوم است، به مخیله‌ام حتی خطور نکرده بود! پناه بر خدا، دیوانه شدم! پس یک قانون کلی را مد نظر جناب‌تان داشته باشید: آیا قصد دارید مخفیانه کاری ر عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : شاید برای شما هم اتفاق بیفتد,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد شوخی,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد 93,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد دانلود,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد 92,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد تقدیر,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد تهمت,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد اپارات,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد عاشق,شاید برای شما هم اتفاق بیفتد مزاحم, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 65 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

زیباترین اشعار من تسخیر دستانت شده انشاترین ابیات من تفسیر دستانت شده زیباست بارانی شدن چون می‌چکد از دست تو اشک سرازیر خدا تحریر دستانت شده گر دانه‌ی گل بر زمین افتد شکوفا می‌شود بذر شَه مردانگی تقدیر دستانت شده با چشم‌های تو همه منظومه حرکت می‌کند چشمان تو گیرا ولی دل گیر دستانت شده مجنون و لیلی عاشقی را اشتباه انداختند تعریف عشق و عاشقی تعبیر دستانت شده #غزاله رضایی عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 70 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

نمی‌دانم کربلا و نجف رفته‌اید یا نه؛ اگر رفته‌اید که خوشا بر احوال‌تان، بهشت روی زمین را دیده‌اید، اگر هم نرفته‌اید، خدا قسمت‌تان کند بروید نجف و از مسیر «باب‌القبله» به طرف حرم مولا قدم بردارید تا بفهمید من این‌جا چه می‌نویسم؛ البته این مسیر را بومیان «باب‌السلام» هم می‌گویند، چرا که می‌رسد به حرم امیرالمؤمنین و از کنارِ «باب‌الطوسی»، آخِرش ختم می‌شود به وادی السلام. الغرض: ایستاده بودم کنار کتاب‌فروشیِ روبروی درِ ورودی حرمِ مولا و منتظر یکی از دوستان، که از زیارت بازگردد و با هم به طرف منزل حرکت کنیم. از قبل کنار همین کتاب‌فروشی وعده کرده بودیم که هر کدام‌مان زودتر زیارتش تمام شد، این‌جا بایستد و منتظر بماند تا آن یکی بیاید و از جایش هم جُنب نخورد و الا تمام؛ باید در تمام عرب و عجم بگردی تا رفیقت را بیابی! از قضا بنده چون خیلی بیش از حدِ نیاز کم‌حوصله‌ام، زودتر از او زیارت کرده و کتاب‌های کتاب‌فروشی را از پشت ویترین دید می‌زدم. از آن‌جایی که کتاب‌ها عربی بودند و من فقط در حد نیاز کلمات عربیِ مرسوم را از بر بودم، عنوان بعضی را می‌فهمیدم و الباقی را از کنارش می‌گذشتم. همان‌طور که مشغول عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : وضعیت قرمز در آذربایجان,وضعیت قرمز در تبریز,وضعیت قرمز آذربایجان,وضعیت قرمز در آزربایجان,وضعیت قرمز,وضعیت قرمز در عراق,وضعیت قرمز عراق,وضعیت قرمز بورس,وضعیت قرمز در بورس تهران,آژیر وضعیت قرمز, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 68 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

تا جایی که ذهن‌مان یاری می‌کند، در گذشته اگر کسی دچار معضلات اجتماعی می‌شد یا گرفتاری برایش به وجود می‌آمد یا پسرش سربازیِ راه دور می‌افتاد و مادر طاقت دوری این فرزند را نداشت و یا دخترکش شب عروسی، گریه کرده بود و بعد هم دل‌تنگ مادر شده بود و مادر داشت ذره‌ذره آب می‌شد یا بعضی قرض‌الحسنه‌ها، پول‌های مردم را خورده بودند و نمی‌دادند، صاحبان این گرفتاری‌ها سفره‌هایی را به نام ائمه پهن می‌کردند که توسلی پیدا کنند و به مدد آن، به خواست خدا، گره از مشکلات‌شان باز شود. غرض خود سفره نبود، هدف این بود که در کنار این سفره عده‌ای جمع شوند و اصل که توسل به ائمه بود حاصل شود. این ماجرا هم مثال خیلی از ماجراهای دیگر، دستخوش تغییر و تحریف شد. اصل کار خوب است، اما خرافات اطراف این سفره‌ها را نیز احاطه کرده است. امروز با سفره‌ای آشنا شدم به نام «سفرۀ بی‌بی سه‌شنبه». حالا این بی‌بی کدام بی‌بی است و چرا سه‌شنبه است و چهارشنبه نه، خدا عالم است. داستانش از این قرار است که هفت دختر دور سفره‌ای می‌نشینند و از محتویات درون سفره که از قضا هندوانه و کاچی است، تناول می‌کنند. این که چرا هندوانه و کاچی، می‌گویم، ا عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : بی بی سه شنبه کیست,بی بی سه شنبه,بي بي سه شنبه, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 69 تاريخ : چهارشنبه 19 آبان 1395 ساعت: 4:33

ایام محرم که می‌شود، ریش و لِحیۀ بعضی از رجال به صورت تصاعدی رشد می‌کند. حالا بعضی دستی به سر و گوش یتیم‌خانه می‌کشند و پایین و بالایش را مرتب می‌کنند و حق‌النساء را نیز رعایت. اما در این بین رجالی هم پیدا می‌شوند که پای‌شان شکسته و نا امید از همه‌جا حق‌النساء را نیز رعایت نمی‌کنند. دیشب که گچ را باز کردم، خواستم در شهر گشتی بزنم که به ابهت «لحیه» و ریش پی بردم. این ابهت را بارها تجربه کردم. پشت چراغ قرمز؛ سر تقاطعی که ماشین جلویی حرکت نمی‌کند؛ در دعواهای خانوادگی که تنها منحصر است در فحش و بد و بیراه گفتن و قس‌علی‌هذا. برای نمونه، سر تقاطع، ماشی عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 74 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:38

هیچ چیز بدتر از این نیست که از یک بچه مسلمون شیعه دبیرستانی بپرسی: قرآن چند تا سوره داره؟

در جوابت با کمی تفکر و تامل بگه: 1200 تا!

به یزدان پناه می برم این آخر عمری!

عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : سوره های جدید, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 61 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:38

با دست چپ محکم کشید روی میز آرایشش. لوازم آرایشش که مخفیانه و دور از چشم مادرش، با سلیقه در کنار هم چیده شده بودند، هر کدام به گوشه‌ای پرتاب شد. مادرش بارها آن‌ها را دور ریخته بود. خودش را انداخت روی تختخواب، طوری که عروسکِ روی تخت هم به بالا پرتاب شد و لحظه‌ای بعد در کنار گوشش فرود آمد. چشمانش در چشمان عروسک گره خورد. از کودکی همدم و هم‌زبانش بود. از همان زمانی که پدر و مادرش خیال می‌کردند ادا و اطوار در‌می‌آورد،‌ و انگار که تنها او می‌فهمیدش. تفنگ را همان روزِ خرید شکسته بود. از اسباب بازی‌های دوران کودکی، تنها همین عروسک برایش مانده بود و حالا با عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : گمشده,گمشده ها,گمشده منوتو,گمشده به انگلیسی,گمشده فیلم,گمشده یوسف زمانی,گمشده های ثبت احوال,گمشده در ترجمه, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:38

غزاله امروز تو خودش بود و توجهی به کلاس نداشت. تایم کلاس که تمام شد، همۀ هنرجوها رفتند و ماند غزاله و صندلی‌های خالی و من که داشتم دفتر و دستک را جمع و جور می‌کردم که بروم. نگاهم در نگاهش که گره خورد، پرسیدم: «چی شده خانم نصر؟ امروز که گرفته بودین، دیروز هم که تشریف نیووردین!» با صدای گرفته و کمی با چاشنی غم گفت: «یحیی آقا... یحیی رفته و هنوز هم برنگشته! دیروز دیگه فشارم افتاد، بابا رسوندم بیمارستان.» قدیم سر کلاس‌ها که می‌نشستیم، هوش و حواس‌مان نبود. جسم‌مان بود، روح‌مان اما یا بیرون کلاس بود؛ تو حیاط، یا درون کیف‌مان بود که کی زنگ به صدا در آید تا لق عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:37

کاشف به عمل اومده از زمانی که یچه بودم تا الانی که غولی شدم واسه خودم و نَنه مدام پتکش می‌کنه و می‌زنه تو سرم که: «مثی غول شدیا، یه ذره کمتِر بخور آ پیاده‌روی کن»، کسی برام تولد نگرفته! بابای خدابیامرزم که از اون سنتیاش بود و فکر و ذکرش این بود که کی میشه صبح بشه، بره سر کار و از عصر هم که برمی‌گشت، چرخ رو سوار می‌شد و گشت می‌زد تا این‌که خسته بشه و شب خوابش ببره. نَنه هم که از صب تا شب هر چی کلاس قرآن و نهج‌البلاغه و تفسیر و صحیفه بود، تو شهر دور می‌زد و شبم که میومد خونه، تا صبح غیبت صغری‌‌خانم و اکرم‌خانم و کبری‌خانم رو پای تلفن با اقدس‌خانم می‌ک عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه,عزيزم هديه من برات يه دنيا عشقه,عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه دانلود,عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه,عزيزم هديه ي من برات يه دنيا عشقه,دانلود آهنگ عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه,متن شعر عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه,دانلود آهنگ عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه,متن آهنگ عزیزم هدیه ی من برات یه دنیا عشقه,اندی عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:36

استارت که زدم، آخِرای دعوا بود. تمامی بد و بیراه‌ها گفته شده بود و موبایل‌ها هم از کار افتاده بودند و شاید حتی کلیپ دعوا، همان جا، همان موقع، دست به دست گشته بود. تنها چیزی که رؤیت شد، دماغِ خونیِ یکی از جوان‌ها بود و دیگری را هم پیرمردی سفت بغل کرده بود که مبادا دوباره حمله کند. جوان اما همان‌طور که پیرمرد در آغوشش بود، هنوز لِسانش می‌چرخید و فحشی نبود که نثار کاراکترِ مکملِ ماجرا نکند. صدای داد و قال و هیاهو به آرامی محو شد. خانم جوانی نشسته بود روبروی خانم میان‌سالی و از جهیزیه نداشتن دخترکی تکلم می‌کرد. این‌که موعدِ به خانه بخت رفتنش نزدیک است، عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : عبور موقت,عبور موقت خودرو,عبور موقت دات کام,عبور موقت ایران,عبور موقت ماشین,عبور موقت کالا,عبور موقت عمو پورنگ,عبور موقت پورنگ,هزینه عبور موقت,پلاک عبور موقت, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:36